ششمين سلام
هوا باران مي بارد خيلي شديد و قوي وار-باران مي بارد امشب دلم غم دارد امشب-در خبرها داشتيم عربهاي سوسمار خوار در تلاشند نام خليج فارس را بهخليج عربي تغيير دهند به هر حال موفق باشند ما که ديگه چيزي برامون نمونده بيا اينم ببرند.خدايا ما رو عرب هم نکردي يادت باشه از عرب خر هم کمتريم.خدا لعنت کنه اين...رو.ابي ميگه من مشروب رو نمي تونم ترک کنم ولي کمترش مي کنم و به سلامتي شنوندگانم يک ذره مي نوشم ابي دو زن داره الان هم تو اسپانيا زندگي مي کنه 55 سال سنشه سه تا دختر و يکي پسر داره پولدار هم هست گرونترين دستمزد رو واسه خوانندگي تو خواننده هاي ايراني ميگيره بعدش اينکه باباش خياط بوده چهار تا خواهر و يک برادر داره اسم زن دومش مهشيد هست از خواننده ها عاشق صداي مارتيکه و گوگوش رو هم دوست داره بعدش دو سه تا کارخونه لباس دوزي هم پيشنهاد کردن لباساشونو ابي بپوشه اين يه کار تبليغاتيه روزي سه بسته سيگار مي کشيد که ترکش کرد يعني کمترش کرد با زن قبليش تفاهم نداشتش طلاقش داد سه تا دختر از زن قبلي داره و يه پسر از زن جديد خلاصه سطان آواز ايران واسه خودش حال مي کنه.ما ابي هم نتوستيم بشيم اب شانس.بهتره که خودمون باشيم چون خودمون از خودمون بهتريم.تن و بالم خيلي خسته است خيلي درد مي کنه اميدوارم خوب بشم استقلال که الهي بسوزه ديروز مساوي کرد حالمون از هر چي فوتبال ديگه بهم خورد اين امير قلعه نويي هم معلوم نيست داره چيکار مي کنه ديگه حوصله ما رو سر برده هي داره مفت مفت امتياز از دست مي ده تيم داره از هم پاشيده مي شه آقاي محمود فکري بردار عزيز چرا انقدر عصباني هستي بابا از تو بعيده ديروز خيلي خشن بودي اين چه وضعشه آقاي عنايتي ديگه از شما هيچ انتظاري نيست دروازه بدون دروازه بان و 50 متر بالاي دروازه بيشتر تلاش کنيد تا فاصله رو کمتر کنيد يه وقتي گل نزنيد مي ترکيد با اين وضع قهرماني چه عرض کنم پنجم ششمي هم نعمته.مواد مخدر مصرف نکنيد چرا که بده آبرو ريزيه همه ميگن يارو معتاده اگه دوس داري بکش اشکالي نداره خلاف کاري نکنيد اعم از همه جور خلاف-خلاف چيز بديه آبروتو مي بره بهت زن نمي دن عوضش ...مي دن.اگه پول زيادي داري به نيازمندها کمک کن مثل من من پول ندارم هفته اي هفت روزه هشت روزش تو زندانم ده تا چکم برگشت خورده امروز و فرداست دوباره برم زندان شوخي کردم دوست دارم شوخي مي کنم من پولم کجا بود چک داشته باشم من از دار دنيا يه کامپيوتر و چندين کتاب و مجله و يه دوچرخه دارم فقط همين.ديگه کاري گير نمي آد بايد برم دخانيات فروشي باز کنم نه اين کارو نمي کنم کار بديه جوون مردم رو معتاد مي کنم هوا خيلي خرابه نمي دونم چرا خدا قسمت کنه بريم اروپا-امريکا الان شب عيده حال مي ده ما که عيدمون همش گرونيه و غم و غصه خدا لعنت کنه بن لادن رو که هر چي خوشي بود از مردم ما گرفتش.مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن.بيائيد بريم شادي کنيم از غصه و غم رها شويم.خسته ام فکر کنم خوابم مي آد نمي دونم چرا الان ساعت 1:45 دقيقه بعدازظهره يکشنبه هستش من دارم ميرم بخوابم ظهر به خير.سلام الان ساعت 5:35 غروب تازه از خواب بیدار شدم تن و بالم درد می کرد خوب شد حالم بهتره این دنیا نه این کهکشان ما چقدر بزرگه چقدر بی انتهاستتا به حال بهش فکر کردین چقدر زیباست بدون پایان مثل تا ابد می مونه یعنی میلیاردها سال نوری یا اینکه بیشتر اونطرف تر چه خبره آیا آدمها یا کسانی مثل ما هستند نمی شه گفت نه می شه به نظر شما چی باید یک سفری رو آغاز کنیم یک سفر خیلی طولانی بریم ببینیم چه خبره چرا انقدر بزرگ و بی انتهاست آیا آدمهایی هستند یا نه نمی دانم پس ببریم ببینیم.بارون کمتر شده میگن تا آخر هفته می باره انقدر می خواد بباره تا ما غرق بشیم من که شنا بلد نیستم موتور سواری آماتور بلدم ماشین سواری هم زیاد وارد نیستم فقط یه چیزایی بلدم بلدم یه کارهای بکنم که کمتر کسی می کنه مثلا پرواز کنم غیب بشم.اینجا غروبه نازنین دنیا دروغه نازنین دنیا.آخر هفته قراره با بچه ها بریم جزایر قناری دلتون جیز خیلی خوش می گذره خوشی دیگه زده زیر بغلمون نمی دونیم چی کار کنم دو روز پیش رفتیم شکار سه تا آهو شکار کردیم همشو نخوردیم ریختیم بیرون آشغالی اومد برد.قورباغه ای را دیدیم بر سقفی نشسته و آواز سر می دهد از او پرسیدم تو را چه می شود گفت من تشنه ام جرعه ای آب به من بده آبی از یخچال آورده و به او دادام نوشید و عقابی شد و به من حمله ور شد او را از خود راندم و گفتم ای نامرد تو دیگر کیستی راهی میدان شدم پسرکی عجیب دیدیم شاخی بر سر و دمی داشت دراز از او پرسیدم تو که هستی ناگهان در من رفت و خودم شدم ترسیدم و فرار کردم او که بود من که بودم گرسنه بودم تمساحی دیدم و او را بلعیدم سیر نگشتم در راه مردی دیدیم چاق او را هم خوردم اینک سیر شدم من چقدر بد شده ام وای بر من بهتر است گریزم تا مامورین قانون مرا بند نکرده اند.از مار می ترسم همین بود شبی را تنها سر می کردم از ناودان صدای خش خشی آمد گمان کردم برگهای پائیزی ایست بیرن جستم تا رفع صدا کنم ناگهان چیزی ضخیم همانند طنابی بر رویم افتاد دیگر نمی توانستم تکان بخورم نفس کشیدم برایم سخت شده بود تا نیمه بلعیده شدم و دیگر چیزی نفهمیدم من کجا بودم نمی دانم صبح شد از خواب برخواستم عرق مرا خیس کرده بود من ترسیده بودم؟ برای چه نمی دانم قصد کردیم با بچه ها به خرابه ای برویم و گنجی بیابیم رفتیم و دریافتیم گنجی بهتر از خودمان نمی توانیم یافت و برگشتیم ناراحت بودیم و سرخورده کلاغ به من زل زده است من او را نظاره می کنم می خواهد چیزی به من بگوید اما نمی تواند کلاغ نه می خندد نه میگرید اما پرواز کرد و رفت مشکوک بود چیزی نگفت اما من چیزهایی فهمیدم عجیب که او کلاغ نبود تنها بود چون غم داشت و من در فراق او بسیار گریستم نمی دانم کجا رفتم اما رفتم دیدم جمعیتی حول نقطه ای گرد آمده اند به داخل جمعیت رفتم و دیدم سوخته ای بر زمین افتاده پرسیدم او چیست گفتند چند لحظه ای می شود خودش را آتش زده گفتنم چه کسی گفتند کلاغی سیاه و تنها شوکه شدم گریستم زیاد توان ایستادنم نبود اراده کردم خود را آتش بزنم جمعیت جلوی من را گرفته و به تیمارستان روانه ام کردند اینجا مردم چقدر خوبند و زیبا همه یکدست و مهربان نه قورباغه ای نه عقابی نه ماری و نه کلاغی اینجا بود اینجا همه مثل من بودند مهربان و ساده و دوست داشتنی زندگی نو آغاز کردم ولی دیری نپائید مرا به دنیای بد روانه کردند برای اینکه خوب شده بودم اما من خوب نشده بودم من داشتم سیاه می شدم مثل همه آن آدمهای حیوانی وای من دوباره برگشتم.سعی کنید زیاد فکر کنید و در آخر به نتیجه ای برسید تا آدم درست و حسابی شوید.خدانگهدار شما و من.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home