نقطه پرواز

Saturday, January 01, 2005

این منم تنهاترین جزیره روی زمین

سلام بر دوستان عزیز حال شما چطوره به هر حال امیدوارم حال شما خیلی بد باشد در تخت بیمارستان یا روی تابوت باشید زندگی همینه برادر من چه بخواهی چه نخواهی به امید دوستان هر روز وضع کاری بدتر از دیروز بشه و افتضاح تر بشود الهی که زندگی تان بر کامتان نباشد و همیشه شرمنده مردم باشید پول هایتان آتیش بگیرد در قبرستان منزل گزینید اجاره ماهی 200 هزار تومان اگه پولشو داری برو همین امشب می آم خفه ات می کنم تا از زندگی راحت نشی خوب دیگه چه خبرها اینجا که پر از کشت و کشتاره همین دیشب خودم چهل تا آدم کشتم چند تاشون رو مهمان داشتم درست کردم دادن خوردن بقیه هم گذاشتم تو فریزر آره وضعمون هم که خوبه دیگه مشکلی نداریم.
به دور از شوخی انقدر بد براومدیم انقدر بد بار اومدیم که 99% که چه عرض کنم 100% جامعه خوشبختی رو تو پول می دونین آه ... (شرمنده نمی تونم بگم) آره ما اینیم خیلی ناجور شدیم واقعا بشینین با خودتون فکر کنین یک جامعه ای وجود داشت همه آدم های خوب – مهربون – هیچ کی محتاج به آدمی نبود البته فقط در مسائل مادی و امسال اون فقط آدمی محتاج خدا بودش – به قول یه آدم که می گفت خدا با ماست من می گم که ماها با خدا نیستیم می دونین تو این دلم خیلی حرفاست خیلی زیاد ولی نمی دونم از چی می ترسم یا چه دلیلی وجود داره که نمی خواهم اون حرفا رو بزنم حرف خیلی زیاده ولی توی این جامعه حرف حق بزنی سرت بالای داره. یک روزی دنیا گلستون می شه اینو خود خدا هم می دونی قولش هم داده سعی کنیم فقط مهربون باشیم تسلیم نشیم مقاومت داشته باشیم دشمن های ما فقط می خواهند که ما تسلیم بشویم خیلی هم خوشحال می شن ولی ماها هیچ وقت تسلیم نمی شیم اینو همه ما قبول داریم. حرفها خیلی زیاده یک روزی آفتاب از پشت ابر می آد بیرون چه نوری هم داره این آفتاب...
رو راست باشین از واقعیت نترسید خنده رو از خودتون دور نکنین.
خدانگهدار شما و من.
چهاردهمین سلام بود.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home