اه چقدر بد مزه بود
بهار بازم بیا عشقو بیارش. سلام بر بینندگان عزیز احوالات چطوره سری زدم به دریا هوای دلکشی دارد ماشا الله عجب هوایی هستش آه ماشاالله جای شما خالی امروز با بچه ها رفته بودیم مریخ وای چه حالی داد این نازدار من ای ناز دار من کی گفته گفت سر در بیاری از کار من بابا ولش بیا بریم صفا بی خیال غم نمی دونی همین دو روزه از دستش بدی بعدش باید بری چغندر بکاری هی بکاری هی بکاری همشو هم باید خودت بخوری شب و روز چغندر ایش حالم بد شد در نهانخانه دل گلی کاشتم و گل پژمرد اما من از پژمردن او زندگی را فهمیدم به رویا نزدیکتر شدم بله می شه زندگی کرد در صورتی که خودت بخوای آقا بیایم یک گروه بسازیم بعدش بریم اسلحه بخریم بیافتیم تو کار دزدی و بانک زنی وای چه حالی می ده زندگی تکزاسی خدا این تکزاس رو از ما نگیره بابا دمشون گرم عالمی دارن فکر کنین اگه تکزاس نبود باور کنید زندگی یه چیزی کم داشت آدم کشی – قتل – جنایت این کارها هم واسه خودش عالمی داره یه بار یه فیلم دیدم به اسم جنایت اف بی آ پلیس ها داشتن کشیک می کشیدن بعدش ریختن توی یه خونه همه رو دستگیر کردن بعدش رفتند توی آشپزخونه دست و پا و کله و همه چی آدم بود اره برقی و انواع اره های مختلف هم بود بله آقایون کارشون آدم کشی بود بعدش هم سلاخی بود قصاب ادم بودند واسه خودشون حال می کردند شما هم اگه دلتون خواست از این کارها بکنین ولی دلشو باید داشته باشین سر بریدن مرغ رو نمی تونیم ببینیم اونوقت بریم آدم بکشیم همینو کم داشتیم ذلیخا آی ذلیخا با این همه خاطر خواه منو واسه چی می خواستی یادش بخیر ذلیخا دوستم بود آقا این ذلیخای ما خاطر خواه زیاد داشت بعدش تو این همه خاطر خواه عاشق من درپیتی شده بود آقا چی کار کنم چی کار نکنم نقشه قتل ذلیخا رو کشیدم یه روز با هم قرار گذاشتیم که بریم بیرون آقا اون روز اومدش و ما رفتیم بیرون جای شما خالی بردمش پارک – سینما – سیرک همه جا بردمش بعدش گفتم شام بیرون بخریم بریم خونه ما بخوریم آقا رفتیم پیتزا خریدیم رفتیم خونه ما من اول پیتزاها رو بردم تو آشپزخونه آشپزخونه بوی خون می داد بعدش تو پیتزا قرض خواب آور ریختم بعد دادم ذلیخا خورد بعد خوابش برد منم رفتم وینچسترم رو در آوردم زدم تو کله ذلیخا بعدش ذلیخا نفس کشیدن یادش رفت آقا گرفتمش سوزوندمش بعد ریختمش تو رودخونه تموم شد از دست ذلیخا راحت شدم.
خدانگهدار.
خدانگهدار.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home